ما و یک وداع دردناک دیگر

به گزارش وبلاگ کاتالوگ، چقدر خبر بد. چقدر خبرهای تلخ. دوستانی که از آنها خاطره خوش فراوان داریم و بخشی از شیرین ترین لحظات زندگی مان مربوط به وجودشان می شود، حالا یکی پس از دیگری به سفر ابدی می فرایند و این واقعا دردناک است.

ما و یک وداع دردناک دیگر

به گزارش وبلاگ کاتالوگ به نقل از روزنامه وبلاگ کاتالوگ ، باور کنید این روزها، این هفته ها و این ماه ها از تلفن همراه خودم می ترسم. می ترسم به آن نگاه کنم و خبر تلخ دیگری بشنوم.

حمید جاسمیان برای من یادآور روزهایی است که روی سکوهای سیمانی ورزشگاه امجدیه به تماشای بازی های او در پرسپولیس و تیم ملی فوتبال ایران می نشستم و از آن لذت می بردم. حمید خان در دفاع وسط بازی می کرد ، کنار مرحوم رنجبر و حسن آقای حبیبی که عمرش دراز باد. او بچه خوزستان بود و با همان خونگرمی و صمیمیت بروبچه های جنوب، خیلی سریع در دل هواداران جا باز کرد تا جایی که به او لقب سیم خاردار دادند. واقعا در آن عصر عبور از حمید جاسمیان برای مهاجمان کار دشواری بود.

حمید خان در کنار ویژگی های فنی اش همواره بی حاشیه و دوست داشتنی بود و با این که خودش آدم بزرگی بود همواره به کوچکترها احترام می گذاشت. عجیب است این چرخش روزگار. تقریبا یک ماه پیش بود که ایشان به من تلفن زد. وقتی خودش را معرفی کرد من حیرت زده شدم چون ارتباط تلفنی با هم نداشتیم. تصور کردم حتما کاری پیش آمده اما نه... کاری پیش نیامده بود. او از روی محبت به من زنگ زده بود تا جویای احوالم شود و بپرسد کجا هستم و چرا زیاد خبری از من نیست. کلی با من خوش و بش کرد و جویای احوال خانواده ام شد. همان روز وقتی از هم خداحافظی کردیم شماره تلفنش را وارد گوشی خودم کردم.

چند روز بعد این من بودم که به او زنگ زدم تا حالش را بپرسم. آن زمان هنوز ویروس منحوس کرونا سراغش نیامده بود، اما با تاسف باید بگویم که آن مکالمه، آخرین مکالمه بود بین ما و من فکر نمی کردم چند صباحی بعد، دیگر حمید خان در بین ما نخواهد بود.

این خوزستانی شریف که سال ها با پیراهن تیم ملی افتخارآفرینی کرد، چند سالی در کمیته پیشکسوتان فدراسیون فوتبال به همراه همایون بهزادی فقید و فرامز ظلی به امور پیشکسوتان رسیدگی می کردند و اگر کسی نیاز به یاری داشت او را یاری می دادند.

متاسفانه اگر بخواهم فهرستی از رفتگان فوتبال خوزستان را ردیف کنم، یک سیاهه بلند می شود. آن تیم خاطره انگیز شاهین که بعدها پایه گذار تشکیل تیم پرسپولیس شد حالا سه حمید خود را از دست داده است. یک ؛ حمید برمکی که بزرگ فوتبال آبادان بود و یک شهر به احترامش می ایستاد، سال ها در گوش راست تیم ملی افتخار آفرینی کرد. دو؛ حمید شیرزادگان که در پیشانی خط حمله تیم ملی، گلزن قهاری بود و تکنیک بالایی داشت و حالا سومین حمید، حمید جاسمیان. رفتن هر سه این بزرگان دردناک بود. من مرثیه سرایی بلد نیستم اما می خواهم بگویم که ای کاش آنهایی که در راس امور هستند قدر این حمیدها را تا وقتی که زنده هستند بیشتر بدانند تا ما حسرت خوار عزیزانی نباشیم که بودن شان در این فوتبال برکت است.

من اجازه می خواهم از طریق روزنامه وزین جام جم درگذشت این بزرگمرد فوتبال را که در زمینه اخلاقی هم فوق العاده دوست داشتنی و نمونه بود، به جامعه فوتبال، به ویژه خوزستانی های عزیز و مردم شریف آبادان تسلیت و تعزیت عرض کنم. از صمیم قلب متاسفم از رفتن این مرد بزرگ که با وجود تفاوت سنی و با وجود همه بزرگی اش وقتی تلفن زد و خودش را معرفی کرد من درحالی که گوشی را در دست داشتم سرشار از شرمندگی شدم. ای کاش حمید خان هیچ وقت به من زنگ نمی زد. ای کاش این خاطره آزار دهنده در ذهن من نقش نمی بست. ای کاش...

امیرحاج رضایی - کارشناس فوتبال

منبع: جام جم آنلاین

به "ما و یک وداع دردناک دیگر" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ما و یک وداع دردناک دیگر"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید